هیراد ما 30 ماهه شد
هیراد قشنگم 30 ماهه شده عشقم یه ماه دیگه گذشت و شما 30 ماهه شدی و حسابی به شما افتخار میکنم و اونقدر مودب و منظم هستی که کیف میکنم باهات حرف بزنم ویا بازی کنم اونقدر بزرگ شدی که میای تو آشپزخونه و کمک مامان میکنی و خستگی مامان رو در میاری و وقتی کارم زیاده می ایستی کارم تموم بشه و بعد میگی خوب حالا بریم بازی وقتی از شما میخوام خستگی مامان رو در بیاری میای پشتم و با پاهای قشنگت روی کمرم گام بر میداری و بعد با دستهای کوچولوت پشتم رو می مالی مثلا ماساژ میدی و بهد میگی خوبه و منم بغلت میکنم و یه عالمه میبوسمت و کلی با هم کشتی میگیریم از خواب که بیدار میشی یه بشقاب سوپ یا فرنی و یا چیزهایی که میدونم دوست داری رو آماده میکن...